بگو آیا مرا امید رستگاری نیست؟

بگو آیا مرا امید رستگاری نیست؟
کیوان جامهبزرگ، معاون توسعه راهبردی و امور شرکتهای فناپ
غم دل با تو گویم غار! بگو آیا مرا امید رستگاری نیست؟
حکایت IPTV که با عنوان «رسانههای تعاملی» یا تعبیر حاکمیتی آن «صوت و تصویر فراگیر» (که هیچ وقت هم تعریف دقیق و شفافی از آن ارائه نشده) نیز یاد میشود، قصهای پرغصه است. تلویزیونهای اینترنتی، جز هزینههای یک دهه گذشته در خود صداوسیما در طرحهای شکستخوردهای مانند «شیما»، در اپراتورهای خارج سازمان نیز تقریباً در مجموع بیش از 50 میلیون دلار خرج روی دست صاحبان آنها گذاشته است. اما آنچه پرواضح است نتیجه یک دهه تلاش و سرمایهگذاری و کشوقوس، بدون تعارف یک شکست سنگین برای کشور در این عرصه است. امروز از مجموع شش اپراتور دارای مجوز یعنی «آیو»، «لنز»، «تیوا»، «آسمان»، «فام» و «تیوی نت»، تنها جسمی بهکمارفته از سه تای اول و جنازهای در حال احتضار از سه تای دوم باقی مانده است و البته «تلوبیون»ی که در یک فرایند عجیب ناگهان عزیزدردانه سازمان شد و خرید آن توسط سازمان، تیر خلاصی بر قلب بیطرفی رگولاتوری بود.
در این سالها، سیاست و برنامه صداوسیما -که در یک پدیده کمنظیر همزمان رگولاتور و اپراتور و مسئول و صاحب و همهکاره این صنعت است- فقط به تمرکز بر تدوین قراردادهایی که هر دو سه سال تغییر کرده و نیز نهادسازی برای تنظیم مقررات (ساترا) محدود شده است! که البته نهایتاً خرید تلوبیون دستکم برای حفظ ظاهر اینکه سازمانی به این عظمت Broadcast شبکههای خود را به Broadband هم توسعه داده، این کارنامه را تکمیل کرده است. غافل از اینکه در بازاری که صداوسیمای رایگان، قدمتی 60 ساله دارد و شبکههای ماهوارهای رایگان حدود 25 سال مهمان غیررسمی خانوادههای ایرانی بودهاند، تحمیل هزینه مصرف اینترنت به کاربران برای دیدن همین برنامههای رایگان و تعهدات چندصدمیلیارد تومانی به اپراتورها مجال نفس کشیدن به هیچ کس نمیدهد. پرواضح است که رونق رسانه اینترنتی بسیار پیچیدهتر از آن است که صرفاً با فشار قراردادی و رگولاتوری بتوان توفیقی در این حوزه داشت. مهمتر از آن، ماهیت رسانه نیز از دید سازمان همواره امتزاجی از کارکردهای حداکثری امنیتی، سیاسی، ارشادی و حداقلی سرگرمی و تفریحی بوده است و حاضر به اصلاح استانداردهای تفکیکی برای هر گروه از محتواها نیست؛ استانداردهای دوگانه ساترا برای IPTV و VOD هم مزید بر علت شده تا امروز برای این صنعت چیزی جز مرثیه نتوان خواند.
نقش پررنگ بخشهای فنی و حقوقی سازمان در این سالها نیز گویای همین رویکرد به IPTV بوده است. از سوی دیگر، قلب درآمدزای سازمان همواره با نگاهی تهدیدآمیز به اپراتورهای تلویزیون اینترنتی از روز نخست به چشم یک منبع درآمد، که باید همپای شبکههای رایگان و سراسری تلویزیونی در تأمین مالی سازمان نقش داشته باشد، نگریسته و البته در بلندمدت نیز هرگونه عرض اندامی را در قامت یک رقیب برنتافته است.
در این میان، دستبهدست شدن چندباره اپراتورهای VOD بین وزارت ارشاد و سازمان و در نهایت ساترا، سالها این صنعت برادرخوانده IPTV را مورد عنایت قرار میداد که خوشبختانه (یا شوربختانه) آنان که کمترین تعامل و سازگاری با رگولاتور را داشتند، توانستند دستکم جایی در بازار پیدا کنند. در نتیجه، کشور امروز دو اپراتور بزرگ VOD دارد که هنوز رگولاتور موفق به نابودیاش نشده است!
بهیاد میآورم که مدیران وقت سازمان چگونه شوخیهای دمدستی مرحوم علی انصاریان در برنامه «زابیواکای» آیو را در ایام جام جهانی 2018 تحمل نکردند و هر آنچه از دستشان برمیآمد، از اخطار و تهدید و محکومیت و جریمه تا قطع آنتن برای توقف آن برنامه، دریغ نکردند. امروز هم که دعوای سازمان با اپراتورها بر سر پخش زنده رویدادها و چگونگی حضور ناظر پخش و ارائه مجوز حضور عوامل و مهمانان برنامه و... همچنان بالاست، پخش زنده اینستاگرام و بهزودی بسیاری شبکههای اجتماعی دیگر بازی را تغییر میدهد و صداوسیما تنها ناظر بیعمل این بازار و دست مردم هم از خدمت خوب و باکیفیت کوتاه خواهد بود. هر چند به گمان برخی دوستان، طرح صیانت رافع اینگونه تهدیدها و تحلیلها خواهد بود، اما واقعیت این است که همانطور که ویدیو در دهه هفتاد و ماهواره در دهه هشتاد و اینترنت در دهه نود حاکم فضای رسانهای خانوادهها شد، با این سیاق سیاستگذاری و حکمرانی، شبکههای اجتماعی با صیانت و بدون صیانت هم در دهه جاری و متاورس در دهههای آتی چیزی جز یک سازمان حاکمیتی ورشکسته و بخش خصوصی نابودشده برای کشور باقی نخواهد گذاشت.
کوتاه سخن اینکه تا نگاه سازمان صداوسیما به IPTV بهعنوان یک رسانه نوپدید، نوپا و مکمل، و نه یک منبع درآمد بالغ دارای آنتن انحصاری و رایگان اصلاح نشود، نقش اپراتوری و رگولاتوری کاملاً تفکیک نشود و سازمان دست و پای خود را دستکم در حوزه سرگرمی، تفریح و ورزش جمع نکند، امیدی به رستگاری در این حوزه نیست؛ همچون پاسخ همان غار شهر سنگستان مهدی اخوان ثالث: ...آری نیست!
دیدگاه ها
ثبت دیدگاه